بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 90
کل بازدید : 672775
کل یادداشتها ها : 874
پسره اونقدر به دوست دخترش نامه می ده که بالاخره دختره با نامه رسون ازدواج می کنه
یه روزی غضنفر میاد تو آب نگاه می کنه و عکس خودشو میبینه
بعد میگه: جل الخالق! اسب ابی دیده بودیم ولی خر آبی ندیده بودیم
خر و گاو دعواشون میشه- خره میره رو دیوار مینویسه: گاو خر است
یه روز ملا از روی یه جوی بزرگ می پره و شورتش پاره می شه بعد با خودش می گه : خوب شد شورت پام بود وگرنه کونم پاره می شد
غضنفر از باجه تلفن میاد بیرون
یکی بهش میگه سالمه ؟
غضنفر میگه سالمه ولی آفتابه نداره
اولی: با عمویت کجا می روی؟
دومی: او را می برم فروشگاه محله مان؛ چون آن جا نوشته «خرید برای عموم آزاد است!»